Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری- پریسا نوری: معصومه طباطبایی وقتی ۱۶ سال داشت زندگی مشترک خود را با دکتر علیرضا مرندی در روستای کنجدجان شروع کرد. او می‌گوید: «ابراز محبت کلامی یکی از ویژگی‌های بارز همسرش در همه این سال‌ها بوده است.» با دکتر معصومه طباطبایی درباره ازدواج با آقای دکتر مرندی و ریزه‌کاری‌های زندگی خانوادگی‌شان هم‌کلام شدیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خانم مرندی! هنگامی که با آقای دکتر ازدواج کردید، ایشان جزو زندانیان سیاسی رژیم پهلوی بودند. نگران نبودید که این موضوع زندگی‌ مشترکتان را تحت‌تأثیر قرار دهد و دچار دردسر شوید؟

وقتی دکتر به خواستگاری من آمد تازه از زندان آزاد شده بود و اتفاقا با آگاهی که از افکار سیاسی آقای مرندی داشتم زندگی با ایشان را انتخاب کردم. البته در خانه پدری‌ام با موضوع مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی و سختی‌های این راه آشنا بودم؛ چون پدربزرگم از مراجع تقلید و برادرم زندانی سیاسی بود.

پس احتمال می‌دادید که زندگی چندان آرامی پیش‌رو نداشته باشید؟

بله همینطور است. زمانی که دکتر به خواستگاری من آمد لباس سربازی پوشیده بود و من به شوخی گفتم که از این لباس خوشم نمی‌آید و دوست ندارم وارد ارتش شوید. ایشان هم گفتند قصد ندارم در ارتش بمانم و قصد ادامه تحصیل در رشته پزشکی را دارم. دکتر تازه پزشکی عمومی را تمام کرده بود و طی یکی، دو جلسه خواستگاری توافقات انجام شد.

در چند سالگی ازدواج کردید؟

من ۱۶ ساله بودم و آقای دکتر ۲۵ سال داشتند.

چطور با آقای دکتر آشنا شدید؟

دختر عمه من همسر دکتر کلانتر معتمدی از دوستان صمیمی دکتر مرندی بود که با توجه به شناختی که از عقاید و مختصات فکری من و خانواده‌ام داشتند، پیشنهاد ازدواج با دکتر را مطرح کردند.

مهریه‌تان چقدر بود؟

۳۰هزارتومان

کمی از مراسم خواستگاری و ازدواج‌تان تعریف کنید.

آن زمان خانواده‌ها برای ازدواج سختگیر نبودند. کل مراسم خواستگاری و ازدواج ما ظرف ۲هفته انجام شد. البته مراسم مفصلی نبود. مراسم عقد و عروسی در خانه پدرم انجام شد؛ حتی برای عروسی شام هم ندادیم. بعد از آن، برای گذراندن دوره خدمت سپاه بهداشت دکتر به روستای کنجدجان در شهرستان گلپایگان رفتیم و زندگی‌مان را شروع کردیم.

چه زمانی به آمریکا رفتید؟

دوره خدمت دکتر در ده کنجدجان یک سال و نیم بود. بعد از آن برای اینکه ایشان تخصص بگیرند به آمریکا رفتیم. بلافاصله بعد از این، ساواک برای بازداشت مجدد دکتر به منزل پدری ایشان رفته بود، ولی دیگر ایران نبودیم. وقتی ساواک فهمیده بود دکتر آمریکاست و ایران نیست، به پدرش گفته بودند به پسرتان بگویید که همانجا در آمریکا خودش را به‌عنوان زندانی سیاسی به کلانتری محل معرفی کند! ما هم گفتیم چشم، بمانید تا ما خودمان را معرفی کنیم!

چند سال آنجا بودید؟

۱۴ سال.

با توجه به اینکه شما و آقای دکتر از خانواده مذهبی بودید، نگران تربیت فرزندانتان نبودید؟ چگونه با این موضوع کنار آمدید؟

من در آن سال‌ها خیلی اضطراب داشتم و مهم‌ترین نگرانی‌مان تربیت بچه‌ها بود. می‌دانستم بچه‌ها تا به سن بلوغ نرسیده‌اند تا حدود زیادی تحت‌تأثیر خانواده هستند، اما وقتی پا به اجتماع بگذارند، بیشتر تحت‌تأثیر اجتماع و دوستان قرار خواهند گرفت؛ برای همین دلم می‌خواست تا کم سن و سال هستند به ایران برگردیم، اما شرایط طوری بود که نمی‌توانستیم برگردیم؛ چون ساواک افرادی که زندانی سیاسی بودند را تحت فشار قرار می‌داد؛ بنابراین تلاش کردیم خودمان مسائل دینی و فرهنگی را تا جایی که می‌توانستیم به بچه‌ها آموزش بدهیم؛ مثلا هیچ‌وقت گوشت غیرذبیحه اسلامی نمی‌خوردیم؛ بنابراین بچه‌ها مثلا از غذای مدرسه نمی‌خوردند. من حجاب داشتم و دختر بزرگم که در آمریکا به سن تکلیف رسید، حجاب داشت.

چه زمانی به ایران برگشتید؟

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران برگشتیم. واقعا پیروزی انقلاب برای ما نجات‌بخش بود. برخی از دوستان ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای بازگشت به ایران تردید داشتند؛ چراکه در آمریکا از شرایط مالی خوبی برخوردار بودند و این ترس را داشتند که نتوانند در ایران با توجه به شرایط پس از انقلاب زندگی کنند، اما ما با وجود اینکه از نظر امکانات مالی و رفاه شرایط خوبی داشتیم بدون معطلی به ایران برگشتیم.

این تغییر محیط تأثیری بر اعتقادات یا تربیت فرزندان نگذاشت؟

بچه‌ها به‌صورت عملی آموزش دیده بودند. به‌نظر من این پدر و مادرها هستند که می‌توانند بچه‌ها را آموزش بدهند. اعتقادات بچه‌ها مثل خود ما بود. پس از آمدن به ایران شرایط برای خارج رفتن آنها فراهم بود، اما هیچ‌کدام حاضر به رفتن نبودند؛ البته اینها همگی از الطاف الهی و تأثیر دعاست.

وقتی وارد ایران شدید با توجه به فعالیت سیاسی و اجتماعی آقای دکتر احتمالا زندگی شما دستخوش تغییراتی شد؟

بله کارهای دکتر به قدری زیاد بود که ما خیلی کم ایشان را می‌دیدیم؛ به‌خصوص زمانی که ایشان وزیر بودند، بسیاری از مواقع ساعت ۴ و نیم صبح قبل از اذان از منزل خارج می‌شدند و اغلب نیمه‌شب به خانه می‌آمدند. اگر مهمانی دعوت می‌شدیم ایشان با خودروی رسمی و من و بچه‌ها با خودروی خودمان می‌رفتیم، اما به‌خاطر جمهوری اسلامی راضی بودیم و هستیم. حقیقتا برای من و همه ما جمهوری اسلامی اینقدر عزیز بوده که همه سختی‌ها را به جان بخریم. من به ایشان می‌گفتم اگر به‌خاطر جمهوری اسلامی جانت را تقدیم کنی ما شکایتی نداریم. برای من کنار آمدن با این شرایط سخت نبود. زمانی که شما چیزی را دوست دارید دیگر تحمل سختی که در این راه برای شما به‌وجود می‌آید، مطرح نیست. البته من شرمنده می‌شوم وقتی می‌گویم به‌خاطر انقلاب و جمهوری اسلامی کمبود حضور همسرم را پذیرفته بودم؛ چراکه گذشت و صبری که همسران جانبازان و شهدا داشته و دارند، بسیار قابل تقدیر است و اصلا قابل مقایسه با گذشت ما نیست.

خانم مرندی مهم‌ترین ویژگی اخلاقی آقای دکتر از نظر شما چیست؟

انصاف و انضباط. دکتر بسیار آدم منصف و منضبطی است و حتی در مقابل دشمنانش هم انصاف دارد.

در زندگی مشترک چطور؟ اگر اشتباه کنند عذرخواهی می‌کنند؟

بله. ایشان اصلا از عذرخواهی ابایی ندارند.

معمولا با چه عنوانی ایشان را خطاب می‌کنید؟

«علیرضا» صدا می‌کنم. ایشان در منزل علیرضا هستند.

رفتار آقای دکتر مرندی در خانه هم مثل بیرون جدی و رسمی است؟

نه ایشان در کار بسیار جدی هستند، اما در محیط خانواده و در جمع دوستان بسیار شوخ‌طبع هستند. یکی از خصوصیات دیگر ایشان ابراز محبت کلامی است و خیلی هم به این مسئله مقید هستند.

چند سالی است شاهد افزایش طلاق میان جوانان هستیم؛ درحالی‌که در گذشته پایبندی به زندگی زناشویی میان نسل‌های گذشته بیشتر بود. به‌نظر شما چرا این اتفاق افتاده و راهکار آن چیست؟

طبیعتا دلایل مختلفی وجود دارد که یکی از آنها وجود برخی رقابت‌های مادی ناسالم در جامعه است که باعث شده برخی از جوانان به ازدواج به‌عنوان یک فرصت برای رسیدن به امکانات مادی و طی کردن پله‌های ترقی فکر کنند. همین باعث می‌شود که در سختی‌ها کنار هم نباشند و هر کس به‌دنبال منافع خودش باشد. درحالی‌که زندگی مشترک زمانی زیبا و لذتبخش است که دو طرف آمادگی داشته باشند به‌خاطر یکدیگر از بعضی چیزها چشم بپوشند و از خودگذشتگی داشته باشند.

به‌نظر شما رسانه‌ها چگونه می‌توانند در ارائه الگوی موفق ازدواج نقش داشته باشند؟

رسانه‌ها می‌توانند عشق‌های معنوی که میان همسران جانبازان وجود دارد را به‌عنوان نمونه‌های عملی و عینی به تصویر بکشند و به جوانان نشان بدهند که چگونه ‌سال‌های سال عاشقانه زندگی می‌کنند. متأسفانه در اغلب فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی شاهد مشاجره میان زن و شوهرها هستیم و الگوهای خوب کمتر دیده می‌شوند یا اینکه من در فیلمی دیدم خانمی محجبه بود و با اخلاق بد و چهره عبوس در فیلم ظاهر شد و زمانی که پوشش او تغییر کرد رفتارش خوب و چهره‌اش خندان شد! درحالی‌که ما باید اخلاق خوب را در رفتار با دیگران و در میان زن و شوهر نشان بدهیم و همینطور باید تصویر خوبی از افراد محجبه با اخلاق نیکو و حسنه نشان داده شود و البته وقتی الگوی خوب ارائه نکنیم، الگوهای جذاب بد زیادی در برنامه‌های ماهواره‌ای و در فضای مجازی یافت می‌شود که مسئولیت ما را سنگین‌تر می‌کند.

چه توصیه‌ای به جوانانی که در آستانه ازدواج هستند، دارید؟

جوانان آگاهانه ازدواج کنند، صبور باشند و سعی کنند زندگی را بسازند. اگر ازدواج بر پایه آگاهی باشد، آن زندگی برای هر دو، هم دختر و هم پسر، آرامش را به‌دنبال خواهد داشت و البته خانواده‌ها هم باید پشتیبانی و کارها را آسان کنند و به اختلافات و ایرادگیری‌ها دامن نزنند.

شرط اول برای تربیت فرزند

از نظر خانم طباطبایی پایبندی پدر و مادر به اصول دینی و اخلاقی شرط لازم و کافی برای تربیت فرزندان است. او به نقش دکتر مرندی در این زمینه اشاره کرده و می‌گوید: «لازم نیست پدر و مادر همیشه برای تربیت بچه‌ها کار خیلی خاصی بکنند، بلکه باید خودشان را تربیت کنند تا بچه‌ها الگو بگیرند. دکتر هم برای تربیت بچه‌ها اول خودش را تربیت کرده بود؛ بچه‌ها عملا می‌دیدند که مثلا پدرشان هیچ‌وقت دروغ نمی‌گوید، به مال حلال پایبند است، کم کاری نمی‌کند، برای فرایض دینی اهمیت قائل است، توکل بالایی دارد؛ اینها همه برای بچه‌ها الگوی عملی بود و در تربیت آنها نقش داشت؛ ضمنا درست است که ایشان حضورشان در خانه کم بود، اما در همان ساعات کوتاه حضور مؤثری از نظر کیفی و ارائه مشاوره و راهنمایی برای بچه‌ها داشتند؛ مثلا اگر بچه‌ها به مشکلی برمی‌خوردند از تجارب خودشان می‌گفتند و اینکه با دعا و توجه به خدا هر کاری می‌شود انجام داد.»

کد خبر 842337 منبع: روزنامه همشهری برچسب‌ها خبر مهم فرزندآوری سید علیرضا مرندی خانواده پزشکی مهارت‌های زندگی

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: خبر مهم فرزندآوری خانواده پزشکی مهارت های زندگی جمهوری اسلامی تربیت بچه ها دکتر مرندی برای تربیت آقای دکتر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۵۸۹۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!

طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته، حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.

در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت.

از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:

تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی

فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»

او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»

جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن

این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»

او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»

فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»

ناکامی های سه تجربه بزرگ

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»

او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»

فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»

دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن

فاضلی نظرش را درباره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.»

چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟

فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»

او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»

شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.».

فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟

به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور

فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»

او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»

این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»

سناریوهای آینده

فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:

سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ...
سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر .
سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد.

طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.»

دیگر خبرها

  • دکتر طهرانچی: دانشگاه آزاد اسلامی به دنبال کنشگری فعال در عرصه تعلیم و تربیت است
  • دانشجو‌های خانه به دوش! / جای خالی خانه دانشجویی در پازل زندگی زوج‌های دانشجو
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
  • دکتر طهرانچی: دانشگاه آزاد اسلامی در پی نظام تعلیم و تربیت «احسن» است
  • دکتر طهرانچی روز معلم را تبریک گفت
  • معلمی که امام خمینی(ره) خطبه عقدش را خواند
  • موفقیت به لطف حجاب و ۳ فرزند
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر